دو شنبه 21 آبان 1397 |
به وبلاگ من خوش آمدید
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
خلوتگه دل | سروده های حیدری شاعر خرو نیشابور|
همه رفتندو من تنها میان قبر و قبرستان
نشستم با دو چشم تر به حال خویشتن گریان
که ما را هم شود روزی سکونت اندر این وادی
ندیدیم خیر در دنیا ، نباشد اخرش شادی
به گریه پا نهادیم اندر این دنیای بس فانی
به گریه میرویم اخر از این دنیای نفسانی
چقدر هستیم حقیر اما نمیدانیم و مغروریم
از ان چیزی که ما را هست نصیب دوریم، چون کوریم
سکوت مردگان گویا پر از فریاد و پیغام است
به انهایی که دلبسته به این دنیای بس خام است
شود روزی مکان هر کسی قبری که از خاک است
برای ان فقیر و شاه و ان مستی که ناپاک است
به ثروت یا مقام و منصب اکنون گر چه مینازی
به وقت مرگ انها را به یک انی تو میبازی
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفت روزی بهر موسی خالقش
ای که هستی قومخود را عاشقش
پیش رو نزد تمام قوم خویش
بهرشان رو کن که قحطی هست به پیش
رفت موسی بین مردم جار زد
گفت اید روزهای سخت و بد
زین سبب اماده و بیدار شوید
تا مبادا رو سیاه و خوار شوید
قوم موسی چون شنیدن اینچنین
بین دیوار منازل بی یقین
یک دریچه کردن ایجاد ان زمان
تا که گر امد زمان امتحان
بهر محتاجان برای اب و نان
یار باشند از برای گشنگان
مدتی بُگذشت و نِی امد خبر
از زمان قحطی و از درد سر
گشت حیران ، رفت موسی گفت خدا
پس کجا رفت وعدهء رنج شما
گفت موسی را خدای مهربان
خلق تو بودند راحم بی امان
چونکه انها رحم کردند بهر خویش
ما هم انها را نمودیم حفظِ خویش
گر که بنده بهر بنده رحم کند
این سزا نیست رَب به انها اخم کند
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
رحمت حق گشت نازل در غروبی دل نشین
گشت جاری اب باران در خیابان بر زمین
رعد و برقی امدو با یک صدایی بس نهیب
داد زد با غرشی در اسمان خیلی عجیب
اسمان غرّید و بارانی فرود امد زمین
بارش باران طراوت داد بر شهر بی یقین
شهر زیبا شد ، زمین گویی دوباره جان گرفت
شکر میگوییم ، خدا شکرت که این باران گرفت
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
ما در پی ازار کسی هیچ نبودیم
در حالت مستی به خدا گیج نبودیم
عاشق شده ایم و پی دلدار نرفتیم
هرگز دل و دلبر زِ کسی را نه ربودیم
همچون فقرا زیسته ایم در دل این شهر
از سفره کَس ، لقمه نانی نه ربودیم
ما هرچه که بودیم در این بادیه اما
گر مرد نبودیم ، نامرد نبودیم
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
گفت یک شب بوالحسن وقت نماز
امد اندر گوش مان بانگی و ساز
اینچنین امد به گوش من ندا
دوست داری تا کنم رسوا تو را
گر زِ تو هر انچه دانم رو کنم
خلق رابا تو چو رو در رو کنم
سنگسارت میکنند خلق اینچنین
عاقبت پایان شود عمرت غمین
شیخ گفت اینگونه یا رب بی خیال
گر بگویم رحمت تو بی مجال
از کرم ، از لطف تو با مردمان
میگریزن خلق از سویت بدان
یک صدا امد که اتش بس کنیم
هر چه دانیم توی سینه حبس کنیم
من به کار تو ندارم هیچکار
پس تو هم راز مرا در سینه دار
* حیدری*( مشنگ)
بر گرفته اندر حکایتی از ابوالحسن خرقانی
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
وطن نام تو را من بر زبانها میکنم جاری
تو مردانی غیور و خلقی از جنس هنر داری
تو ای نام اشنا در کُلّ ایران، شهر الوها
فراوان تو طبیعتهای بِکر و دیدنی داری
به پای کوه بینالود مساحتها فضای توست
هوایی بس لطیف و پاک و باغ دیدنی داری
هزاران چشمه و چشمه علی در قلب کوههایت
امام زاده خلیفه در دل دشت و دمن داری
پُر است کوههای اطرافت ، زِ گُلهایی که دارویی است
به ریواس تو می بالیم و حرف اولّین داری
به شهری نه، به شهرستانی ات که لایقت باشد
تو در تاریخ اینجا جایگاهی بس کهن داری
عجب زیباست منزلهای تو، مانند یک پله
نمایی دیدنی در دیدهء امثال من داری
بهشتی من گُمان دارم ،که در روی زمین هستی
هزاران حرف برای گفتن و صدها سخن داری
زبانِ من زِ وصف اینهمه زیبایی ات عاجز
بگویم هرچه اخر، باز هم حرف و سخن داری
کسی داند تورا لایق چه هستی، اهل دل باشد
تو ای خَروِ قشنگ، بی حَد هنوز هم دیدن داری
* حیدری*( مشنگ)
در وصف خرو نگین ییلاقی بینالود
بامهای طلایی ایران
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
روز طبیعت شد و مردم چوشیر
زدن بیرون از خونه کودک و پیر
کنار هم با شادی و با صد شور
رفتن و از خونه شدن دوره دور
تو سبزه ها کنار رودخونه ها
چادر زدن نزدیک کوهپایه ها
تو فکرشون به فکر تفریح بودن
ولی در اصل دنبال تخریب بودن
شاخه هارو شکستن و زغال شد
قلیون کشیدن و گفتن باحال شد
درست کردن یک اتیش حسابی
جوجه گذاشتن تا بشه کبابی
بعد ناهار طناب بستن واسهء تاب
تا که بدن درختهارو خوب عذاب
شاخه ها که توان تاب نداشتن
شکستن و سر رو زمین گذاشتن
سبزه ها هم همه شدن مچاله
واسهء ارزوهایی که خیاله
خلاصه روز به سر رسید، عصر اومد
ساعت رفتن به خونه سر اومد
راهی شدن مردم به سمت خونه
خسته و کوفته با هزار بهونه
شلوغی و ترافیکِ توی راه
تفریحی که همش بود یه اشتباه
زباله هایی که ریختن رو زمین
سوغات مردم تو طبیعت چنین
اشغالهایی که ریختن یادگاری
تا هر وقت دیدی یادشون بیاری
مردمی که فرهنگشون ضعیفه
تفریحشون هم بخدا کثیفه
کاشکی مراعات بکنیم همیشه
طبیعت هم فدای تفریح نشه
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
|
|