• قالب وبلاگ
  • رام رایگان گوشی های هواوی
  • اسپرت اریو
  • اپشن اریو z300
  • کادو تولد

  • تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خلوتگه دل | سروده های حیدری شاعر خرو نیشابور| و آدرس khalvatgahdel.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 2844
تعداد مطالب : 323
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

شهر عشق
هفت شهر عشق را عطار گشت
آمد و یک گوشه ای تنها نشست
 
بغض کرد و گریه او آغاز کرد
سفره درد دلش را باز کرد
 
گفت عمر خویش را کردم هدر
در پی عشق بوده ام بس در به در
 
 
من نمودم هر کجایی جستجو
یک نشان حتی ندیدم من زِ او
 
روز و شب آواره و حیران شدم
از فراق عشق خود گریان شدم
 
 
حال فهمیدم که کردم اشتباه
عمر خود را بهر عشق کردم تباه
 
*حیدری *(مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
حلال مشکلات
چشمهایت را کمی درویش کن 
جنَّت حق را از انِ خویش کن 
 
گر ببندی چشم خود را در زمین 
ان‌جهان بینی تو فردوس بَرین
 
اینهمه کمبود و مشکل بهر مان
هست از ضعف حجاب این زنان
 
گفتهء شیخ و بزرگان است این 
پس نخند ، این متن با دقت بخوان
 
گفته اند اهل شیوخ و مسلمین 
هر چه باشد غم برایت در زمین 
 
هست لطف ایزد و پروردگار 
پس نباش از این بلاها بی قرار
 
در عوض داری بهشت و اخرت 
هست انها از برایت منفعت 
 
جالب است اما چرا ای شیخونا
پس چرا بی پول نگویی ربنا 
 
مال و ثروت گر در این دنیا بلاست 
پس چرا بهر شماها چون عصاست 
 
ای (مشنگ) گویند پول هست چرک دست 
خوش بُوَد هرکس به ایزد دل ببست
 
من گمانم این حکایت ها ریاست 
پول برهر درد بی درمان دواست 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
بنده نوازی
خسته شدم خسته از این روزگار
 میگم خدا گذاشتی مون سر کار
 
ما که طلب نداریم از وجودت
لحظه به لحظه میکنیم سجودت
 
 داریم دو روز عمر رو تلف میکنیم
تو حسرت و آرزو کف میکنیم
 
تو هم نشستی هی به مامیخندی
چشم خودت رو روی ما میبندی
 
ما هم یه جوری بنده تو هستیم 
منتظر لطف شما نشستیم
 
ولی داری هی میدی ما رو بازی
اینم شده یه جور بنده نوازی
 
*حیدری *(مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
زندگی خوب
من که از این زندگی سیرِ سیرم
دنبال یک خانوم خوب و پیرم
 
یکی که پخته باشه تو روزگار
نداشته باشه هی ادا و ادوار
 
ناز نیاره هر روز به یک بهونه
قدر منو بفهمه و. بدونه
 
مهربونی بریزه از سر تا پاش
منم بشم فدای تار موهاش
 
دخترای جوون که پر افادن
دنبال خاسته های بس زیادن 
 
زندگی کردن با اونها عذابه
خوشی یه آرزوست یه جور سرابه
نویسنده : حیدری (مشنگ)
من که شدم خسته از این روزگار
میگم خدا یه خورده دست نگهدار
 
همش داری هی امتحان میگیری
انگار ما شاگردیم و تو دبیری
 
یه ذره مهلت بده تا بشینیم
زیبایی‌های دنیات رو ببینیم
 
نه شب داریم نه روز داریم تو دنیا
بس که دویدیم افتادیم ما از پا
 
 
انگاری ما برای تست اومدیم 
پولدارها خوبن ما فقیرها بدیم 
 
خوشیها رو دادی برای اونها 
مصیبت‌ها هم شده سهم ماها
 
نمیدونم عدالتت کجایه 
دو چشمی تو نگاه نکن خطایه
 
دادی به یک گروه تو ناز و نعمت 
بقیه رو یه زندگی نکبت 
 
تو این همه جا روی خاک جهان 
انداختیمون توی برزخ ایران 
 
خدا مگه رحم تو وجودت نبود 
نیافریده کردیمون تو نابود 
 
جان خودت این عدالت فردیه 
پارتی بازیست آخر نامردیه
 
ظالم ها رو نشوندیشون روی تخت 
تا زور بگن به مظلومهای بدبخت 
 
خلاصه دنیات شده پارتی بازی 
من که از این زندگی نیستم راضی 
 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@گلایه به خدا
نویسنده : حیدری (مشنگ)
طلب عشق
وقتی بهانه برای جدایی است
 با زور محبت طلب نکن گدایی است
 
 
 
 
عاشق نکند ترک عشق خویش لحظه ای
این عشق نیست یک هوس پوچُ واهی است
 
 
 
*حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
خر و شیطان
خری را بسته بودن بر درختی 
که میجنبید با صد رنج و سختی 
 
نگاهی کرد شیطان بینوا را 
رهایش کرد او خر را از انجا
 
خرک زد جفتکی بسیار خوشحال
پرید تو باغ همسایه کند حال
 
تمام باغ را بلعید و کوبید
به هر جایی رسید ، تاپاله ای رید 
 
زن همسایه دید این ماجرا را 
به یک ان برد از یادش خدارا 
 
زد و خر را به تیری کرد هلاکش
کشاند او نعش خر را روی خاکش 
 
بدید این‌ماجرا را صاحب خر 
شد او خشمگین نمود زن را چو پر پر
 
زدُ شَقّش نمود یکم جِرَش داد
کَز این رو عمر خود را داد بر باد 
 
قصاصش کرد او را شوهر زن
گرفتش خون ان مرد را به گردن
 
بگفتن بهر شیطان تو چه کردی
چرا اینگونه اینجا فتنه کردی
 
بگفتا جمله ای زیبا و کمیاب 
که من کاری نکردم ، خَلقِ در خواب 
 
فقط اینجا رها کردم خری را
و او اینگونه بلوا کرد اینجا 
 
اگر خواهی کنی شهری تو ویران
رها کن تو فقط انجا خر ان
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
این نقد بتر از ان نسیه
خدا وعده به ما داده، شراب ناب جنّت را 
و حوریهای زیبا وُ پُر از مستی و شهوت را
 
بهشتی پر زِ لِذتها، برای مردم دنیا
تمام این خوشیها را، چرا کرده حرام اینجا؟
 
خدا این وعده های تو همه اینجا فراوان هست
به نقد ما کرده ایم دل خوش، به ان نسیه چرا دل بست؟
 
تو هر انچه که میخاهی در ان دنیا دهی برما 
همان را تو حلالش کن برای خلق در دنیا
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
اسطوره های ایرانی
قسم بر یلان و به شاهان ما 
به ان شیر مردانِ بی ادعا 
 
به کوروش و زرتشتِ این سرزمین 
به انسانیت ، دینِ نیکوترین
 
به ان شَه که ما هر چه داریم از اوست
هر انچه بگفتا به مردم نکوست 
 
بگفتا که گفتاروُ پندار نیک 
بُوَد بهترین کار ، کردار نیک
 
قسم بر دلیرانِ خوبِ وطن
به فرزند زال، رستم تهمتن
 
به کیخسرو وَ کاوه نامدار 
به نادر و داریوشُ و بر مازیار
 
 
به ارش کمانگیر اهل نبرد 
به ارتمیس بانوی دریانورد 
 
به بابک و جمشیدو بر اردشیر 
به رادمانِ پور ماهکِ بس دلیر 
 
بخوان تا ببینی تو تاریخ ما 
که دشمن شمردند اعراب را 
 
ندادن خاک وطن بر سگان
دلیرانِ ایرانِ ما ان زمان 
 
کنون عده ای خلقِ دشمن پرست 
شده اند نوکر به اعرابِ پست
 
شمارند یل های ما را حقیر
ندانند شیر تا ابد هست شیر 
 
چنین‌گفت فردوسی ان مرد پیر 
عرب را به خود دوست هرگز نگیر
  
( عرب هر چه باشد مرا دشمن است 
کج اندیش و بدخوی و اهریمن است )
 
(مشنگ) بر چنین نوکرانِ حقیر 
نکن تو گلایه نگردی  اسیر  
 
 
‌* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashan@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عشق یعنی یک‌دروغ
عشق یعنی یک دروغ بی نظیر 
عشق یعنی شهوت و مستی و کیر 
 
 عشق یعنی عده ای غرقِ هوس
عشق نامردی  افرادیست پَست
 
 عشق گویند هست پاک، اینگونه نیست
 عاشقان را جز هوس درسینه نیست 
 
 هر که را شد مستی و شهوت زیاد 
 زین سبب از عشق امد کرد یاد 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
محبت حرام
زن جماعت را نباشد لایق مهرو محبت 
 چون که بی مهری فراوان دارن این خلق و جماعت
 
میدهند بازی به هر روزی به نام عشق یکی را 
 عاقبت روزی رسد گردند الهی خوار و رسوا 
 
*حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
دنیای نامرد
قاطی دنیا شدم قاطی نمودم من زیاد
 دیدیم از دنیای نامرد بس که نامردی زیاد 
 
 بردم از یادم دگر لطف خدا را هم زِ یاد 
 گر خدا لطفی به ما داشت ما نمیرفتیم زِ یاد 
 
 یک نتیجه شد برایم حاصل از این روزگار 
نیست بر اهل فقیر حتی خدا یک ذره یار 
 
 
افریده تا که باشد مشکلات این جهان 
 سهم این اوارگان و سهم این بیچارگان
 
هر کجا باشد بلایی بهر ما نازل شوَد
بهر رحمتهای خویش از ما خدا قافل شَوَد
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عشق شیطانی
ای تو که عاشق شدی بهر زنی یا دختری 
یا تو خوردی مغز خر یا که خودت اصل خری
 
عاشقی از بهر شیطانها شدن کار خر است 
نیک بنگر تا ببینی زَن زِ شیطان بدتر است
 
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عید سال۱۳۹۹
گشت گرداگرد ویروس قدر 
کرد اوضاع بشر را پر خطر 
 
امد احوال بشر را تار کرد 
زندگی را بر خلایق زار کرد 
 
بعدِ چندین سال در این سرزمین 
عید را مردم شدن خانه نشین 
 
با تمام این وجود ای عاشقان
بر شما باشد مبارک عیدتان
نویسنده : حیدری (مشنگ)
نامهربان
تو بودی مهربان 
اما کنون یک بی وفا هستی 
 
وجودت در دل ما وُ خودت اکنون کجا هستی 
 
شکستی من‌گمان دارم دل سر گشته ما را 
دل دیگر به دست اورده ای که بی وفا هستی
 
به تو دلبسته گشتم من نمیدانم چرا اکنون 
به این عشق و به این دلبستگی بی اعتنا هستی 
 
دگر تابی نمانده التماس و خواهشی دارم 
نکن بر من خیانت دلبرمن  هر کجا هستی
 
اگر دردی برای من در این دنیای فانی است 
 بدان ان درد بی درمان من را تو دوا هستی 
 
 
 
اگر عمری اگر جانی برایم ذره ای باشد
تو ان را صاحبی و مالک این جان ما هستی 
 
 
نمیدانی که گر عشقی بجوشد از ته قلبم
به پاس بودنت ان جوشش عشق راصفا هستی
 
 * حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
مور دانه کش
بیازار موری که دانه کش است 
به جان خودم اخرِ کوسکش است
 
زند دستبرد او به انبار کاه
به دسترنج دهقانِ بَس بی گناه 
 
بِدزدد هر ان چیز را کرده کشت 
چو این مور بی لایق و سگ سرشت 
 
برو کار کن خود بکار دان خود 
به دسترنج خویش تو بخور نان خود 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
فریب مردم
پول و مال را میخورن انها و ابی هم زِ روش
میخورن حسرت به جایش مردم خانه به دوش 
 
خانه و ویلا و ماشین های لوکس از بهر خویش
ملت اما قرق در فقرو به مشکلهای خویش
 
میدهند وعده، چنین خواهیم کرد و ما چنان
می بُرند لیکن زِ سفره های خالی لقمه نان
 
میدهند مردم به خود از بهرِ فرداها امید
میشوند از سوی مسیولین ولیکن نا امید
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
وعده های رویایی
حسن اومد با صد هزار تا وعده 
میگفت که وعده هام به مولا نقده 
 
میخام یه کاری بکنم کارستون 
زندگیها همه بشه گلستون 
 
مردم و تو رفاه میخام غرق کنم 
با مسئولهای دیگه من فرق کنم 
 
کاری کنم تا همه بی نیاز شن
محتاج پول این دولت نباشن 
 
شادی بیارم توی زندگیها 
فقر و میخام من ببرم از اینجا
 
به مردم ازادی بدم فراوون 
وقت گلایه نباشن هراسون 
 
هیچ چیزی رو نمیزارم گرون شه 
کسی محتاجِ یک لقمهء نون شه 
 
وعده میدم با تدبیر و با امید 
هیچکی از این دولت نشه نا امید
 
اما تمام خلق رو نا امید کرد
مردم رو دلخوش به همون کلید کرد 
 
اومد نشست به مسند ریاست
یادش رفت اون قولها رو خیلی راحت
 
گرونی رو به ارمغان‌اوردش 
شکوفایی رو به خزان سپردش 
 
مردم‌رو محتاج یه لقمه نون کرد 
هر چیزی رو چندین بار اون گرون کرد
 
یارانه هارو گفت باید پس بدین
گفت‌پول دولت‌رو به هیچکس ندین
 
اقتصاد رو خیلی قشنگ‌فنا کرد 
زندگی مردم رو هم سیاه کرد 
 
رفت و‌قرار دادی نوشت تو برجام 
بازم با وعده های پوچ‌و بس خام 
 
تدبیر ایشون همه رو بازی داد
هر چی که‌گفت بردش اونها رو از یاد
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
_mashang@H
نویسنده : حیدری (مشنگ)
انقدر خر تو خر است
انقدر خر تو خر است 
یک‌نفر بنزی به زیر پای خویش دارد ولی 
یک‌نفر هم‌زیر پایش مرکبش پیرِ خر است 
 
یک نفر دارد هزاران خانه و ویلا ولی 
یک نفر سقف سرش از یک خرابه بدتر است 
 
یک نفر دار حقوق ماهیانه بر کورور 
یک نفر دارد درامد از هزار هم کمتر است 
 
یک‌نفر روز و شبش دنبال عیش هست و خوشی 
یک نفر هم روز و هم شب بهر مردم کارگر است 
 
یک‌نفر انبار کرده جنس و‌مایحتاج را 
یک نفر بر نان شب از هر کسی محتاج تر است
 
گر عدالت نیست بین مردم این سرزمین 
بی یقین اوضاع بازار اندکی خر تو خر است
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
ارزوی دل
و باز هم یک روز از عمرمان گذشت
 
الهی همیشه به گونه ای زندگی کنیم که حسرت روزهای از دست داده را نخوریم 
و به گونه ای بیندیشیم که دچار اشتباه نشویم
 
بار الها دوستان عزیزمان را در سایه خود نگهدار و دشمنانمان را شامل لطف و رحمت خودت بگردان تا در مسیر درست پا نهند 
و مردم را از کینه و حسادت بر علیه یکدیگر دور کن 
 
 
خدایا همه را شامل رحمت خود بگردان 
 
امین 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عشقهای سیاه
ای مشنگ گوش خودت را تو بگیر محکم بپیچ
تا نشی بازیچهء عشقی که در او نیست هیچ
 
 
عشق اکنون گشته افسانه ، کمی بهتر ببین
هر که مستی کرد گفت عاشق شده اندر زمین
 
حرمت عشق و وفا را برده اند زیر سوال 
در پی عیش اند و مستی، باقیَش را بیخیال
 
عاشقی ان است که دنیای شما عشقت شود 
با صداقت با وفا باشی کنارش تا ابد
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
زشت و زیبا
روزی هزار بار تو را میکنم ، بدان
نفرین که شود روزگاز تو بسی خزان
 
کردم تورا نشود ان دلت سیاه 
ترکت که نگردد همه عمرمان تباه
 
اکنون تو بخور تا‌ که دل تو خنک شود 
حسرت که دگر رفتم و نیستم تا ابد
 
خوردی تو وَ دیدی چه بزرگ است و دردناک
افسوسِ عاشقی که دگر رفت زیر خاک
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
دلتنگ ارامش
دلم یک لحظه ارامش از این دنیا طلب کار است 
کمی هم بغض و دل تنگی به این دنیا بدهکار است 
 
دلم انقدر دلگیر است از این دنیا ، که بیزار است 
ولی گویا اسیری گشته در اینجا ، گرفتار است
 
دلم دل تنگ عشقی بود که حسرت در دل من کاشت 
کنون از عشق ان عاشق که ما را کاشت بیزار است
 
دلم ارام باش ارام ، که این دنیا بسی رویاست 
نبندی دل به این رویا، که این رویا پُر از غوغاست
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
خدای ما کجایه
همینجوری دنیا پر از غم شده  
زندگیمون یکسره ماتم شده 
 
هر روزمون پر از غم‌و‌بلایه 
نمیدونم خدای ما کجایه
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
دل سنگ
ای تو که سنگِ دلت بیا دلم تنگِ برات 
بیا تا زُل بزنم ، نگاه کنم‌به اون‌چشات 
 
بکنم شکر خدا که افرید تو رو برام 
تا بگم دوستت دارم تو هم ببوسی از لبام
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
زندگی خوش
زندگی را زندگی کردن خوش است 
بر خدا هم بندگی کردن خوش است 
 
ما که اکنون مرده ایم در زندگی 
بندگی هم گشته اکنون بردگی
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عشق پوچ
من برایش مُردَم و او بهر من تب هم نکرد 
من به او کردم محبت او به من جز بد نکرد
 
هر چه عشقم گشت پُر رنگ عشق او کم رنگ شد 
من دلم از بهر او تنگ او دلش از سنگ شد
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
تهمت
بیا و هر چه میخاهی
 بگو پشت سربنده 
 
که هر چه تو بگویی من 
 برایت میکنم خنده 
 
نه از تو میشوم دلگیر 
نه از تو میشوم من سیر 
 
اگر باشی کنار من
نمیگردد دل من پیر
 
* حیدری( مشنگ)
نویسنده : حیدری (مشنگ)
عاشق شیدا
خدا هم‌مانده حیران از چنین یک عشق شیدایی
به هر جا من‌نظر کردم ، تو را دیدم که انجایی
 
شده قلبم کنون تسخیرِ عشقت گشته زندانی 
تو‌از حالم چه میپرسی ، تو از حالم چه میدانی
 
اسیرم‌، دست و پایم بسته، گویا قفل و زنجیر است 
از این دنیایِ بی مقدار و نامرد این دلم سیر است 
 
نه دارم طاقت ماندن ، نه پای رفتنی دارم 
من از این سرنوشت شوم، دِگر دلگیر و بیزارم 
 
همیشه بوده حسرت در جهان سهمِ منِ رسوا
تمام زندگانیِ من،اکنون گشته یک رویا
 
به عشق بودنت اکنون ، منم هستم کمی زنده 
اگر چه هر کسی عاشق شده ، او گشته بازنده
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
توصیف یک عاشق
فصل گل امدی و عطر بهاران امد 
نغمه مرغ سحر خیز چه شادان امد 
 
هست در حیرت ان قامت رعنای شما
 چشم من خیره و‌مبهوت که جانان امد
 
یکنفر امد و با عشق مرایادم کرد 
عشق با امدنش خوب به جولان امد 
 
من شدم عاشق چشمان پر از امیدش
جان گرفت زندگیم ، مژده که سبحان امد
 
هست بهرم نفسی گرکه نفس هست مرا 
بهر توست ، بی تو مرا عمر به پایان امد
 
 
* حیدری*( مشنگ) 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
مقام عشق من
عشق لیلی کرد قیس را همچو یک‌مجنونِ مست 
عشق تو ای دلبرم کرده مرا یک بت پرست 
 
تو خدای من شدی من هم تو را بنده شدم 
گر دهم از دست تورا انروز بازنده شدم
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
سکوت تلخ قبرستان
همه رفتندو من تنها میان قبر و قبرستان 
نشستم با دو چشم تر به حال خویشتن گریان
 
که ما را هم شود روزی سکونت اندر این وادی 
ندیدیم خیر در دنیا ، نباشد اخرش شادی 
 
به گریه پا نهادیم اندر این دنیای بس فانی 
به گریه میرویم اخر از این دنیای نفسانی 
 
 
چقدر هستیم حقیر اما نمیدانیم و مغروریم 
از ان چیزی که ما را هست نصیب دوریم، چون کوریم 
 
 
سکوت مردگان گویا پر از فریاد و پیغام است 
به انهایی که دلبسته به این دنیای بس خام  است 
 
شود روزی مکان هر کسی قبری که از خاک است 
برای ان فقیر و شاه و ان مستی که ناپاک است 
 
به ثروت یا مقام و منصب اکنون گر چه مینازی 
به وقت مرگ انها را به یک  انی تو میبازی
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
خداوند با راحمین است
گفت روزی بهر موسی خالقش
 ای که هستی قوم‌خود را عاشقش
 
پیش رو نزد تمام قوم خویش 
بهرشان رو کن که قحطی هست به پیش
 
رفت موسی بین مردم جار زد 
گفت اید روزهای سخت و بد 
 
زین سبب اماده و بیدار شوید
تا مبادا رو سیاه و خوار شوید
 
قوم موسی چون شنیدن اینچنین
بین دیوار منازل بی یقین 
 
یک دریچه کردن ایجاد ان زمان  
تا که گر امد زمان امتحان 
 
بهر محتاجان برای اب و نان
یار باشند از برای گشنگان 
 
مدتی بُگذشت و نِی امد خبر 
از زمان قحطی و از درد سر 
 
گشت حیران ، رفت موسی گفت خدا 
پس کجا رفت وعدهء رنج شما 
 
گفت موسی را خدای مهربان 
خلق تو بودند راحم بی امان 
 
چونکه انها رحم کردند بهر خویش 
ما هم انها را نمودیم حفظِ خویش
 
گر که بنده بهر بنده رحم کند 
این سزا نیست رَب به انها اخم کند 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
نکته های پند اموز
چند نکته ؟؟!!
 
به هر کسی اعتماد نکن 
با هر کسی حرف دلت رو نزن 
با هر دوستی رفاقت نکن 
 
چرا که هر محرمی در دنیا میتونه نامحرم بشه 
و هر دوستی ، دشمن
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
بارش باران
رحمت حق گشت نازل در غروبی دل نشین 
گشت جاری اب باران در خیابان بر زمین
 
رعد و برقی امدو با یک صدایی بس نهیب 
داد زد با غرشی در اسمان خیلی عجیب 
 
اسمان غرّید و بارانی فرود امد زمین 
بارش باران طراوت داد بر شهر بی یقین
 
شهر زیبا شد ، زمین گویی دوباره جان گرفت 
شکر میگوییم ، خدا شکرت که این باران گرفت
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
شبت بخیر
نویسنده : حیدری (مشنگ)
ما در پی ازار نبودیم
ما در پی ازار کسی هیچ نبودیم 
در حالت مستی به خدا گیج نبودیم 
 
عاشق شده ایم و پی دلدار نرفتیم 
هرگز دل و دلبر زِ کسی را نه ربودیم 
 
همچون فقرا زیسته ایم در دل این شهر 
از سفره کَس ، لقمه نانی نه ربودیم
 
 
ما هرچه که بودیم در این بادیه اما 
گر مرد نبودیم ، نامرد نبودیم 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
حکایتی از ابوالحسن خرقانی
 
گفت یک شب بوالحسن وقت نماز
 امد اندر گوش مان بانگی و ساز 
 
 
اینچنین امد به  گوش من ندا 
دوست داری تا کنم رسوا تو را
 
گر زِ تو هر انچه  دانم رو کنم 
خلق رابا تو چو رو در رو کنم 
 
سنگسارت میکنند خلق اینچنین
عاقبت پایان شود عمرت غمین
 
شیخ گفت اینگونه یا رب بی خیال 
گر بگویم رحمت تو بی مجال
 
از کرم ، از لطف تو با مردمان 
میگریزن خلق از سویت بدان
 
 
یک صدا امد که اتش بس کنیم 
هر چه دانیم توی سینه حبس کنیم 
 
من به کار تو ندارم هیچکار 
پس تو هم راز مرا در سینه دار 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
بر گرفته اندر حکایتی از ابوالحسن خرقانی
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
در وصف شهر زیبای خَرو
وطن نام تو را من بر زبانها میکنم جاری 
تو مردانی غیور و خلقی از جنس هنر داری
 
تو ای نام اشنا در کُلّ ایران، شهر الوها 
فراوان تو طبیعتهای بِکر و دیدنی داری
 
به پای کوه بینالود مساحتها فضای توست 
هوایی بس لطیف و پاک و باغ دیدنی داری
 
هزاران چشمه و چشمه علی در قلب کوههایت
 امام زاده خلیفه در دل دشت و دمن داری
 
 
پُر است کوههای اطرافت ، زِ گُلهایی که دارویی است 
به ریواس تو می بالیم و حرف اولّین داری
 
به شهری نه، به شهرستانی ات که لایقت باشد 
تو در تاریخ اینجا جایگاهی بس کهن داری 
 
عجب زیباست منزلهای تو، مانند یک پله 
نمایی دیدنی در دیدهء امثال من داری 
 
بهشتی  من گُمان دارم ،که در روی زمین هستی
هزاران حرف برای گفتن و صدها سخن داری
 
 
زبانِ من زِ وصف اینهمه زیبایی ات عاجز
بگویم هرچه اخر، باز هم حرف و سخن داری 
 
کسی داند تورا لایق چه هستی، اهل دل باشد
تو ای خَروِ قشنگ، بی حَد هنوز هم دیدن داری 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
 
در وصف خرو نگین ییلاقی بینالود 
بامهای طلایی ایران
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
سیزده بدر
روز طبیعت شد و مردم چوشیر 
زدن بیرون از خونه کودک و پیر 
 
کنار هم با شادی و با صد شور
رفتن و از خونه شدن دوره دور
 
تو سبزه ها کنار رودخونه ها
چادر زدن نزدیک کوهپایه ها
 
تو فکرشون به فکر تفریح بودن 
ولی در اصل دنبال تخریب بودن
 
شاخه هارو شکستن و زغال شد 
قلیون کشیدن و گفتن باحال شد
 
درست کردن یک اتیش حسابی
جوجه گذاشتن تا بشه کبابی
 
 
بعد ناهار طناب بستن واسهء تاب
تا که بدن درختهارو خوب عذاب
 
شاخه ها که توان تاب نداشتن
شکستن و سر رو زمین گذاشتن 
 
سبزه ها هم همه شدن مچاله 
واسهء ارزوهایی که خیاله
 
خلاصه روز به سر رسید، عصر اومد 
ساعت رفتن به خونه سر اومد
 
راهی شدن مردم به سمت خونه 
خسته و کوفته با هزار  بهونه
 
شلوغی و ترافیکِ توی راه
تفریحی که همش بود یه اشتباه
 
زباله هایی که ریختن رو زمین 
سوغات مردم تو طبیعت چنین 
 
اشغالهایی که ریختن یادگاری 
تا هر وقت دیدی یادشون بیاری 
 
مردمی که فرهنگشون ضعیفه 
تفریحشون هم بخدا کثیفه 
 
کاشکی مراعات بکنیم همیشه
طبیعت هم فدای تفریح نشه 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد