جمعه 17 بهمن 1399 |
خسته شدم خسته از این روزگار
میگم خدا گذاشتی مون سر کار
ما که طلب نداریم از وجودت
لحظه به لحظه میکنیم سجودت
داریم دو روز عمر رو تلف میکنیم
تو حسرت و آرزو کف میکنیم
تو هم نشستی هی به مامیخندی
چشم خودت رو روی ما میبندی
ما هم یه جوری بنده تو هستیم
منتظر لطف شما نشستیم
ولی داری هی میدی ما رو بازی
اینم شده یه جور بنده نوازی
*حیدری *(مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|