• قالب وبلاگ
  • رام رایگان گوشی های هواوی
  • اسپرت اریو
  • اپشن اریو z300
  • کادو تولد

  • تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خلوتگه دل | سروده های حیدری شاعر خرو نیشابور| و آدرس khalvatgahdel.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 2845
تعداد مطالب : 323
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

زندگی خوب
من که از این زندگی سیرِ سیرم
دنبال یک خانوم خوب و پیرم
 
یکی که پخته باشه تو روزگار
نداشته باشه هی ادا و ادوار
 
ناز نیاره هر روز به یک بهونه
قدر منو بفهمه و. بدونه
 
مهربونی بریزه از سر تا پاش
منم بشم فدای تار موهاش
 
دخترای جوون که پر افادن
دنبال خاسته های بس زیادن 
 
زندگی کردن با اونها عذابه
خوشی یه آرزوست یه جور سرابه
نویسنده : حیدری (مشنگ)
من که شدم خسته از این روزگار
میگم خدا یه خورده دست نگهدار
 
همش داری هی امتحان میگیری
انگار ما شاگردیم و تو دبیری
 
یه ذره مهلت بده تا بشینیم
زیبایی‌های دنیات رو ببینیم
 
نه شب داریم نه روز داریم تو دنیا
بس که دویدیم افتادیم ما از پا
 
 
انگاری ما برای تست اومدیم 
پولدارها خوبن ما فقیرها بدیم 
 
خوشیها رو دادی برای اونها 
مصیبت‌ها هم شده سهم ماها
 
نمیدونم عدالتت کجایه 
دو چشمی تو نگاه نکن خطایه
 
دادی به یک گروه تو ناز و نعمت 
بقیه رو یه زندگی نکبت 
 
تو این همه جا روی خاک جهان 
انداختیمون توی برزخ ایران 
 
خدا مگه رحم تو وجودت نبود 
نیافریده کردیمون تو نابود 
 
جان خودت این عدالت فردیه 
پارتی بازیست آخر نامردیه
 
ظالم ها رو نشوندیشون روی تخت 
تا زور بگن به مظلومهای بدبخت 
 
خلاصه دنیات شده پارتی بازی 
من که از این زندگی نیستم راضی 
 
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@گلایه به خدا
نویسنده : حیدری (مشنگ)
طلب عشق
وقتی بهانه برای جدایی است
 با زور محبت طلب نکن گدایی است
 
 
 
 
عاشق نکند ترک عشق خویش لحظه ای
این عشق نیست یک هوس پوچُ واهی است
 
 
 
*حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)
خر و شیطان
خری را بسته بودن بر درختی 
که میجنبید با صد رنج و سختی 
 
نگاهی کرد شیطان بینوا را 
رهایش کرد او خر را از انجا
 
خرک زد جفتکی بسیار خوشحال
پرید تو باغ همسایه کند حال
 
تمام باغ را بلعید و کوبید
به هر جایی رسید ، تاپاله ای رید 
 
زن همسایه دید این ماجرا را 
به یک ان برد از یادش خدارا 
 
زد و خر را به تیری کرد هلاکش
کشاند او نعش خر را روی خاکش 
 
بدید این‌ماجرا را صاحب خر 
شد او خشمگین نمود زن را چو پر پر
 
زدُ شَقّش نمود یکم جِرَش داد
کَز این رو عمر خود را داد بر باد 
 
قصاصش کرد او را شوهر زن
گرفتش خون ان مرد را به گردن
 
بگفتن بهر شیطان تو چه کردی
چرا اینگونه اینجا فتنه کردی
 
بگفتا جمله ای زیبا و کمیاب 
که من کاری نکردم ، خَلقِ در خواب 
 
فقط اینجا رها کردم خری را
و او اینگونه بلوا کرد اینجا 
 
اگر خواهی کنی شهری تو ویران
رها کن تو فقط انجا خر ان
 
 
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نویسنده : حیدری (مشنگ)