سه شنبه 10 بهمن 1396 |
من گمانم ، هیچکس در این جهان درویش نیست.
در جهان یارب، کسی با من دگر هم کیش نیست.
انکه گوید بهر او باشم عزیز، حرفش ریاست.
چون که عشق و عاشقی امروز دیگر کیمیاست.
عشق را دارد بهانه تا مرا رسوا کند.
در خیال خویش خواهد همدمی پیدا کند.
انکه میگوید مرا ، که عاشق و یار من است.
می کشد اخر مرا دنبال ازار من است.
حرفهایش بس وجودم را به اتش میکشد.
منگمانم در خیالش دور من خط میکشد.
اید انروزی که شاید مرگ من شادش کند.
گر نباشم در جهان از غصه ازادش کند.
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|