دو شنبه 5 آبان 1399 |
من که از این زندگی سیرِ سیرم
دنبال یک خانوم خوب و پیرم
یکی که پخته باشه تو روزگار
نداشته باشه هی ادا و ادوار
ناز نیاره هر روز به یک بهونه
قدر منو بفهمه و. بدونه
مهربونی بریزه از سر تا پاش
منم بشم فدای تار موهاش
دخترای جوون که پر افادن
دنبال خاسته های بس زیادن
زندگی کردن با اونها عذابه
خوشی یه آرزوست یه جور سرابه
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|