پنج شنبه 28 دی 1396 |
کاش که من سایه سر داشتم
کاش که منهم پدر داشتم
کاش یکی بود مرا دوست داشت
شانه به زیر سر من می گذاشت
نیست کسی پشت من اکنون دگر
وای مرا ، نیست مرا چون پدر
همدم غمهای مناکنون کجاست
همره من کیست بجز او، خداست
بعد تو بابا همه جا تار شد
زندگیمبی تو دگر زار شد
عمر خودت را همه کردی فدا
بهر رفاه زن و این بچه ها
کاش که عمرت ابدی بود پدر
دور ز تو رنج و بدی بود پدر
جنت اگر هست برای تو باد
ای پدرم روح تو باشدچو شاد
حسرت دیدار تو اندر دل است
دوری تو از بر من مشکل است
ای تو کهداری پدر خویشتن
بوسه به دست پدر خود بزن
* حیدری*( مشنگ)
تقدیم به ان پدرانی که اکنون در قید حیات نیستند
خداوند همه ارمیدگان در خاک را قرین رحمت کند
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|