جمعه 29 دی 1396 |
گفتم که غم زیاد است از بهر خلق این شهر
گفتا مخور دگر غم ، چون من کلید دارم
گفتم که روزگارم یک روزگار تلخی است
گفتا برای ان هم حتماً کلید دارم
گفتم منم بده کار بی کار اخر اینجا
گفتا برای کار هم شاید کلید دارم
گفتمگرفتی از ما یارانه را و بردی
گفتا که خوردم ان را اخر کلید دارم
گفتم سبد کالا از بهر ما ندادی
گفتا سبد نداشتم ، فقط کلید دارم
گفتم گرانی اکنون بیداد کرده اینجا
گفتا نخور تو چیزی گفتا کلید دارم
گفتم که اقتصاد اینمملکت فلج شد
گفتا بزار باشد بهرش کلید دارم
گفتمکه قفلهایت بسته بمانده پس کو
گفتا نگو که پس کو ؟ کلی کلید دارم
* حیدری* ( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|