دو شنبه 5 آبان 1399 |
من که شدم خسته از این روزگار
میگم خدا یه خورده دست نگهدار
همش داری هی امتحان میگیری
انگار ما شاگردیم و تو دبیری
یه ذره مهلت بده تا بشینیم
زیباییهای دنیات رو ببینیم
نه شب داریم نه روز داریم تو دنیا
بس که دویدیم افتادیم ما از پا
انگاری ما برای تست اومدیم
پولدارها خوبن ما فقیرها بدیم
خوشیها رو دادی برای اونها
مصیبتها هم شده سهم ماها
نمیدونم عدالتت کجایه
دو چشمی تو نگاه نکن خطایه
دادی به یک گروه تو ناز و نعمت
بقیه رو یه زندگی نکبت
تو این همه جا روی خاک جهان
انداختیمون توی برزخ ایران
خدا مگه رحم تو وجودت نبود
نیافریده کردیمون تو نابود
جان خودت این عدالت فردیه
پارتی بازیست آخر نامردیه
ظالم ها رو نشوندیشون روی تخت
تا زور بگن به مظلومهای بدبخت
خلاصه دنیات شده پارتی بازی
من که از این زندگی نیستم راضی
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@گلایه به خدا
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|